سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بی عمل مانند کمان بی زه است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :2
کل بازدید :75108
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/9/7
8:49 ص

کوتاه و خواندنی از زندگینامه شهید کمال کورسل

برای اینکه شهید شوی باید انتخاب شوی . ربطی هم ندارد که ایرانی باشی یا فرانسوی یا مراکشی یا هر کجای دیگر ! فرقی هم نمی کند که برای کشور خودت بجنگی و در خاکی که در آن متولد شدی یا در کشوری که چند وقت است با دین و آیین و رهبرش آشنا شدی . وقتی در هر چیزی معتقد شوی آن وقت است که معتکف اعتقادت می شوی . مثل همین شهید کورسل که ایل و تبارش فرانسوی هستند اما سال 62 وسط تیر بار آتش و بحبوحه ی هشت سال جنگ تحمیلی تصمیم گرفت به ایران بیاید طلبه شود و بخاطر اعتقادی که به اسلام ، ولایت فقیه ، و رهبرش داشت به جبهه برود و دست آخر مزد اعتقادش را هم بگیرد . با شهید کمال کورسل بیشتر آشنا می شویم .

ادامه مطلب...

  
  

   1.      شهردار قم در بیان اینکه اگر اصفهان نصف جهان است، قم کل جهان است، افزود: از مهم ترین عواملی که شهر قم را زیبا و دیدنی ساخته است همین رنگ کردن جدول ها و تغییرشان از آبی به سبز است!!!

  2.       یک کارگر افغانی تحت لیسانس بیان داشت:طی نگاه عالمانه ای که به سایه بان های صحن  عتیق حرم داشتم فکر نمی کنم حالا حالاها راه اندازی بشود.

  3.      در نشست مشترک بین آسفالت و نیروی انتظامی مطرح شد:یکی از فلسفه های جاده های نامناسب رشد روز افزون جمعیت است!

  4.      یک مقام باهوش اقتصادی طی سخنانی اثبات کرد که نه تنها یارانه ها به مردم فشار نمی آورد بلکه گاهی دیده شده که مردم به یارانه ها فشار می آورند!! مثلاً پیامک می کنند که ما انصراف می دهیم! و حتی تهدید می کنند!!

 

 


  
  

ابولؤلؤ از حقیقت تا توهم

در سال 23، هجری، خلیفه دوم، عمربن خطّاب، به دست غلامی ایرانی الاصل معروف به «ابولؤلؤ» به قتل رسید. جزئیات این حادثه بر اثر گذشت زمان و به انگیزه های گوناگون دچار تغییرات فراوانی شده است. به همین جهت میان مورخان درباره­ی انگیزه قتل، مذهب قاتل، زادگاه، سرانجام و محل دفن وی اختلاف نظرهایی به چشم می خورد. بر اساس این تحقیق ابولؤلؤ اهل نهاوند بوده، مسلمان بودنش محرز نیست. انگیزه­ی وی از قتل خلیفه نیز عداوت شخصی وی با خلیفه عمر بوده است. آنچه در مورد رابطه­ی وی با حضرت علی (ع) و فرستادنش به کاشان و دیگر  وقایع که در برخی کتب غیر معتبره و دست چندم نقل شده، افسانه­ای بیش نیست. ابولؤلؤ پس از قتل خلیفه در 26 ذی­الحجه سال 23 هجری، در مدینه به قتل رسید. مقبره موجود در کاشان نیز هیچ ربطی به وی ندارد و به احتمال زیاد مقبره­ی یکی از صوفیان قرن هفتم می باشد.

تک تک موارد فوق در فصلنامه تخصص تاریخ اسلام شماره 42-41 در 28 صفحه توسط عباسعلی مشکانی سبزواری اثبات شده است.

نویسنده در این مقاله مدعی است که نه ربیع روز قتل خلیفه نیست بلکه این اتفاق در 26 ذی الحجه افتاده است. با این حال برخی در این روز مراسمی بر پا می کنند که شایسته است در این باره به بیاناتی از مقام معظم رهبری توجه شود: بعضی ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا (س) این روزها و در این دوران کاری می کنند که ناشایست است. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، وسیله­ای پیدا کند، دلیلی پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما می خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می دانید چه فاجعه­ای اتفاق می افتد؟ بعضی­ها دارند به نام فاطمه زهرا (س) این کار را می کنند، در حالی که فاطمه زهرا (س) راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب (مکتب) کشیده شده... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا (س) کاری بکند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند!  


  
  

با صدای زنگ از خواب بیدار شدم. با چشمای خواب آلوده یه نگاه به ساعت انداختم. ساعت 8:30 بود. زنگ ساعت رو قطع کردم و خواستم دوباره بخوابم که یکدفعه یادم افتاد هفته ی دیگه امتحان حساب دیفرانسیل دارم که این، ترم دومی است که درخدمتشون هستم. (وپاس نمی شه) به همین خاطر بی خیال خواب شدم و یه آبی به صورتم و یه صبحونه نصفه به شکمم زدم و بعد از خونه اومدم بیرون و به سمت کتابخونه گلزار شهدا به راه افتادم.

سر کوچه که رسیدم به فکرم رسید که اتوبوس سوار بشم. یکم معطل شدم. به ساعتم نگاه کردم که شده بود 8:45 دیدم که اگه بخوام منتظر باشم تا اتوبوس بیاد احتمال زیاد ترم تموم بشه، عطای اتوبوس سوار شدن را به لقایش بخشیدم و به سمت کتابخونه پیاده به راه افتادم. جزومو از کنیم آوردم بیرون و شروع کردم به ورق زدن. واقعاً عجیب بود. با این که در کل ترم یک بار هم غیبت نداشتم ولی مباحثی رو می دیدم که انگار در کل حیاتم باهاشون مواجه نشده بودم و باورم نمی شد که من آن ها را نوشته باشم. ادامه مطلب...

  
  

پیرمرد زنده دل

پیرمرد زنده دل، روزی از یکی از آسیاب ها می گذشت، شتر را دید که ساعتها با چشم بسته، به دور آسیاب می گردد. رفت پیش آسیابان و گفت: چرا چشمان این شتر را بسته ای؟

آسیابان جواب داد: برای این که حیوان بر اثر گردش به دور سنگ آسیاب خسته نشود و کار یکنواخت خود را متوجه نگردد.

پیر زنده دل از مشاهده این صحنه ساکت ماند و سپس بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، علت بیهوشی او را پرسیدند گفت: وقتی شتر را نگاه کردم، دیدم آن حیوان دارد به زبان حال سخن می گوید و حرف می زند. من کدامش را به دل شنیدم که می گفت: از سحرگاه تا هنگام غروب تلاش کرده و کوشش می کنم و به خیال خویش راه زیادی را طی می کند. اما چون در وقت غروب چشمهایم را باز می کنند، می بینم در دایره ی زندگی، بر همان جای اول ایستاده ام.

پیرمرد گفت: داستان این شتر داستان زندگی ما انسان هاست که همچون او اسیر قوانین زندگی هستیم و وقتی رهایی می یابیم که از دایره ی زندگی خارج شویم.

امام علی: حسرت می برم از کسانی که به دنبال دنیایی هستند که روزبه روز از آن دور می شوند و غافلند از آخرتی که روزبه روز به آن نزدیک می شوند.


91/2/3::: 10:12 ع
نظر()
  
  

اهمیت نماز از منظر  امام باقر(ع)

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) با گروهى در مسجد نشسته بودند ، مردى وارد مسجد شد و رکوع و سجود نمازش را ناتمام بجاى آورد ، به نحوى که وضع رکوع و سجودش نماز را از حیثیّت نماز مى انداخت . رسول خدا فرمود : نوک زد مانند نوک زدن کلاغ ( کنایه از اینکه نمازش را عجیب با عجله خواند آن چنان که گویى نماز بنود ) ، چنان که مرد با چنین نمازى بمیرد با دین من نمرده است

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : نمازت را سبک مشمار ، به حقیقت که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به وقت مرگش فرمود : هرکس نماز را سبک انگارد از من نیست ، هر کس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم کنار کوثر بر من وارد نمى شود .


  
  

 

گر شرط عشق را سر زیبا گذاشت او

دستی به دام زلف چلیپا گذاشت او

اول به اشک غسل شهادت به دیده داد

وانگه به دام حادثه ها پا گذاشت او

قدری قدم به دور خیم زد امیر عشق

فردای جنگ را به تماشا گذاشت او

بر روی خاک نقشه ای از جنگ را کشید

عباس را میان سپه تا گذاشت او...

امید جان گرفت به نقاشی امیر

یکباره کوه و ودشت و دریا گذاشت او

دست زُهیر سمت یمین سپاه داد

دست حبیب سمت یسارا گذاشت او

در پشت جبهه جنگ برایش سؤال بود!

آهی کشید و جاش مبادا گذاشت او

نقاشی اش اگر قمری همچو کوه داشت

خورشید را به نیزه چرا جا گذاشت او

 

محمد حسین حائری نژادیان


 


  
  

 عید نوروز به عنوان عید ملی و مذهبی ایرانیان عید احیای ارزشها و باورهایی چون صله رحم است.

عید نوروز سرآغاز طراوت طبیعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضای زندگی طبیعی انسان است.

ظهور اسلام و برخورد مسالمت آمیز آن با سایر ادیان و آیین ها از جمله اعتقادات مذهبی و ملی ایرانیان موجب شد که مراسم و آداب مربوط به نوروز از جامعه اسلامی رخت برنبندد و با مسلمان شدن ایرانیان، نوروز اندک اندک با اعتقادات اسلامی آمیخته شد.

 از جمله اعمال عید نوروز، صله رحم و دیدار با دوستان است که از سوی اسلام و ائمه اطهار در روایات و احکام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.

امام باقر(ع) می فرماید: ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه می کند، دارایی ها را افزایش و بلاها را دور می کند و مرگ آدمی را به تأخیر می اندازد.

منبع: خبرگزاری مهر


  
  

امیرالمومنین (ع) وقتی در بیت المال مشغول رسیدگی به حساب بیت المال است و شمع هم از بیت المال روشن است، چند نفر وارد می شوند که کار خصوصی دارند، و کارشان مخصوص بیت المال نیست، فوراً شمع را خاموش می کند. حال ما بگوییم چه آدم بخیلی است از این که شمعی مصرف بشود مضایقه دارد! نه این جور نیست. این امانتداری است نه بخل.


  
  

خالد بن احمد شوقی اسلامبولی یک افسر مصری و عضو گروه جهاد اسلامی مصر بود که به همراه تنی چند از همرزمان مسلمانش در روز 6 اکتبر 1981 (14 مهر 1360) انور سادات رئیس آمریکایی رژیم مصر را روانه جهنم کرد.

او در سال 1955 میلادی در مصر متولد شد. پس از تحصیل، به ارتش مصر پیوست. او در 20 سالگی با درجه ستوانی در واحد توپخانه ارتش مصر مشغول خدمت شد خالد اسلامبولی مدتی با جنبش اسلامی «الجهاد» که مخفیانه فعالیت می­کرد همکاری داشت. او پس از برنامه ریزی دقیق در روز 6 اکتبر 1981 هنگامی که واحد ها­ی ارتش و نظامیان کشور مصر در سالگرد جنگ رمضان در برابر انور سادات رژه می­رفتند، به همراه چند تن از همرزمانش به جایگاه مخصوص حمله کرد. در این حمله علاوه بر انور سادات، 5 نفر دیگر از مقامات رژیم او نیز کشته شدند. 28 نفر از جمله 14 افسر آمریکایی نیز زخمی شدند. خالد اسلامبولی به همراه سه تن از همرزمانش دستگیر و روانه زندان شدند. او و سایر متهمان در قفس ها­ی فولادی در دادگاه شرکت می­کردند. وی طی جلسات محاکمه خود انگیزه اش را از قتل انور سادات، مخالفت با بستن پیمان سازشکارانه کمپ دیوید اعلام کرد که خیانتی بزرگ به آرمان رهایی فلسطین بود. خالد اسلامبولی سرانجام در 15 آوریل 1982 (26 فروردین 1361) به اعدام محکوم شد و حکم اعدام وی در همان ماه به مرحله اجرا در آمدو به شهادت رسید. 

متن وصیت نامه خالد اسلامبولی

پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد! السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند. من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت می­کنم. امیدوارم به خاطر مشکلاتی که شما را دچار آن ها می­کنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید. خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت کرد و انشاء الله ما و شما را در بهشت در کنار یکدیگر جمع خواهد کرد.

حاکم جامعه­ی ما طغیان کرده و جباری را پیشه­ی خود ساخته است. امت اسلامی راهی برای خلاصی از او ندارد مگر با قتل او... .

مادرم! ناراحت نباش،چون ما به اذن خداوند در زمره­ی شهدا هستیم. نامه­ی من زمانی به شما خواهد رسید که در دنیای آخرت قرار دارم. خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خدا میسپاریم. مبلغ پولی که نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساکین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند.

ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیست ها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است نجات بخشد.

منبع:جوان آنلاین



  
  
   1   2      >